همیشگی ها

I wanna say something to you...

همیشگی ها

I wanna say something to you...

درهم برهم

دوشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۰۷ ب.ظ

امروز یه کتاب خوندم.

وقتی ک شروعش کردم با خودم گفتم لابد ازین عاشقانه های درپیته

که اوایلش همینو تایید میکرد.

اما داستانش کاملا حول یه پارادایم میچرخید.

نه میتونستی بگی افسانه س.نه اینکه واقعیتشو تجربه تایید میکرد.

همه چیزو باهم قاطی کرده بود و آدم نمیدونست باید مهر تایید بزنه رو نوشته هاش یا نقدش کنه.

یجورایی تحث تاثیر داستانای رولینگ و آر ال استاین نوشته بود. اما خوب از پس ایرانی نوشتنش بر اومده بود.من هرکیو دیدم که میخواست تو ژانر وحشت داستان بنویسه، بازم نمیتونست بومی سازی کنه و اتفاقای توی داستان گهگاه مث مخلوط آش و شله زرد میشد!

وقتی به "آسمون" گفتم این کتابو بخون، گفت بعد دوسال اولین باره که یه کتاب جذبت کرده!

درگوشی میگم هنوزم وقتی این کتابا رو میخونم و این مدل فیلما رو میبینم، یکم میترسم:)

فکر میکنم چون از بچگیم ماورائو باور داشتم.


اما من هنوزم نظر خاصی درمورد کتابش ندارم. میتونید بخونید و نظرتونو بگید درموردش

دنیای پنهان

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۴/۰۴/۰۸
.:Baran:. ..

نظرات  (۳)

"پارادایم"یعنی چی؟؟!!
پاسخ:

چیزی که بین تئوری و  واقعیته

نه میشه کامل قبولش کرد به عنوان یه نظریه

نه میشه قبولش نکرد چون وجود داره و آزمایشا اثباتش کردن:)

۱۰ تیر ۹۴ ، ۰۱:۱۱ حسین غلامى خواه
درود بر شما

سلوم

نصف دلم میخواد بگم مزخرف بود نصف دیگهاش میخواد بگم شاهکار بود

یه پارادایم پر پارادوکس، گیج گیجم کرد! 

عالی ترین مزخرفی بود ک این چند وقت خوندم!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی