همیشگی ها

I wanna say something to you...

همیشگی ها

I wanna say something to you...

۶ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است


بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه...

نه هرگز!


بی تو حتی شب من ماه ندارد

پایِ سست و تنِ فرسوده ام آخِر که به آن کوچه دگر راه ندارد

بی تو یک شب منِ تنها هوسِ کویِ تو کردم

هوسِ مویِ تو و بویِ تو و رویِ تو کردم

سرِ سجاده ی خود تا به سحرگاه نشستم

بند از پای گسستم چشم ها بستم و در خویش شکستم

گله کردم ز نگاهت وان دو چشمانِ سیاهت بوسه ی گاه به گاهت

گله کردم گله کردم به خدایت!


بی تو شب ماه ندارد ابر هم گاه ندارد به سحر راه ندارد در بساط آه ندارد

دلِ سنگی که تو داری به خدا شاه ندارد!

دوش گفتم به خدایت که شب و روز ندارم 

که ز دستت نفسم حبس در این سینه و مبهوت نگاه و همه جانم نگران است!

نیمه شب بود و هوا رام.قطره ی اشک خدا پنجره را شست!

چشم ها خیس....پای ها سست.

لرزه افتاد به جانم.تو کجایی؟نگرانم نکند باد بیاید حالتِ مویِ تو برهم بزند یا بخرامد در اتاقی که تو خوابی!

نکند زوزه ی یک گرگ،از سرت خواب پراند..!نگرانم نگرانم..

من پر از دغدغه و شب پر از آرامش و محجوب.

من قسم می خورم این بار به آرامشِ این شب، به سیاهیِ سماوات ،به کواکب، به سیارات

*حذر از عشق ندانم سفر از پیشِ تو هرگز نتوانم نتوانم!

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۴ ، ۰۰:۱۶
.:Baran:. ..
راستی هیچ می‌دانی من در غیبت پر سوال تو 
چقدر ترانه سرودم 
چقدر ستاره نشاندم 
چقدر نامه نوشتم که حتی یکی خط ساده هم به مقصد نرسید؟!


پ ن: قسمتی از شعر نشانی سوم، کتاب نشانی ها، سید علی صالحی
۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۴ ، ۰۹:۲۲
.:Baran:. ..

سلام! 

حال همه‌ی ما خوب است 

ملالی نیست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خیالی دور، 

که مردم به آن شادمانیِ بی‌سبب می‌گویند 

با این همه عمری اگر باقی بود 

طوری از کنارِ زندگی می‌گذرم 

که نه زانویِ آهویِ بی‌جفت بلرزد و 

نه این دلِ ناماندگارِ بی‌درمان! 



تا یادم نرفته است بنویسم 

حوالیِ خوابهای ما سالِ پربارانی بود 

می‌دانم همیشه حیاط آنجا پر از هوای تازه‌ی باز نیامدن است 

اما تو لااقل، حتی هر وهله، گاهی، هر از گاهی 

ببین انعکاس تبسم رویا 

شبیه شمایل شقایق نیست! 

راستی خبرت بدهم 

خواب دیده‌ام خانه‌ئی خریده‌ام 

بی‌پرده، بی‌پنجره، بی‌در، بی‌دیوار ... هی بخند! 

بی‌پرده بگویمت 

چیزی نمانده است، من چهل ساله خواهم شد 

فردا را به فال نیک خواهم گرفت 

دارد همین لحظه 

یک فوج کبوتر سپید 

از فرازِ کوچه‌ی ما می‌گذرد 

باد بوی نامهای کسان من می‌دهد 

یادت می‌آید رفته بودی 

خبر از آرامش آسمان بیاوری!؟ 

نه ری‌را جان 

نامه‌ام باید کوتاه باشد 

ساده باشد 

بی حرفی از ابهام و آینه، 

از نو برایت می‌نویسم 

حال همه‌ی ما خوب است 

اما تو باور نکن!



سید علی صالحی

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۴ ، ۰۲:۵۱
.:Baran:. ..

امروز یه کتاب خوندم.

وقتی ک شروعش کردم با خودم گفتم لابد ازین عاشقانه های درپیته

که اوایلش همینو تایید میکرد.

اما داستانش کاملا حول یه پارادایم میچرخید.

نه میتونستی بگی افسانه س.نه اینکه واقعیتشو تجربه تایید میکرد.

همه چیزو باهم قاطی کرده بود و آدم نمیدونست باید مهر تایید بزنه رو نوشته هاش یا نقدش کنه.

یجورایی تحث تاثیر داستانای رولینگ و آر ال استاین نوشته بود. اما خوب از پس ایرانی نوشتنش بر اومده بود.من هرکیو دیدم که میخواست تو ژانر وحشت داستان بنویسه، بازم نمیتونست بومی سازی کنه و اتفاقای توی داستان گهگاه مث مخلوط آش و شله زرد میشد!

وقتی به "آسمون" گفتم این کتابو بخون، گفت بعد دوسال اولین باره که یه کتاب جذبت کرده!

درگوشی میگم هنوزم وقتی این کتابا رو میخونم و این مدل فیلما رو میبینم، یکم میترسم:)

فکر میکنم چون از بچگیم ماورائو باور داشتم.


اما من هنوزم نظر خاصی درمورد کتابش ندارم. میتونید بخونید و نظرتونو بگید درموردش

دنیای پنهان

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۴ ، ۲۲:۰۷
.:Baran:. ..
امام علی فرمودن: روزه گرفتن در گرما جهاده
پیامبر هم فرمودن: جهاد برای زنان واجب نیست^__^
نتیجه شو ب خودتون واگذار میکنم خانوما;-)

پ ن: خدایا دارم میمیرم:(
۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۴ ، ۱۳:۰۹
.:Baran:. ..
گاهی وقتا که به نداشته هام فکر میکنم و حسرت میخورم،
همون دقیقه به داشته هام فکر میکنم و خوشحال میشم

پ ن: کاش روزی نرسه که نداشته هام از داشته هام بیشتر باشن!

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۴ ، ۰۳:۰۲
.:Baran:. ..