همیشگی ها

I wanna say something to you...

همیشگی ها

I wanna say something to you...

روزای خوب فراموش نشدنی

شنبه, ۴ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۰۹ ب.ظ

امروز دو تا از دفترای خاطراتمو پاره کردم و ریختمشون دور

خاطره هایی بودن که فقط خاطره بودن. شاید حس خوبی رو گه گاه بهم میداد. شاید لحظه به لحظه ی چیزایی که نوشتمو یادم میومد ولی حتی دوباره نخوندمشون که دلم جلومو بگیره!

همه رو ریختم دور!

نمیدونم به چه انگیزه ای اینکارو کردم اما الان که فکر میکنم میبینم چه کار بیهوده ای کردم و چقدر میتونستم بیست سال دیگه از خوندنش لذت ببرم!


***

فردا دوباره روز اول دانشگاهو بعد سه ماه خوردن و خوابیدن شروع میکنم و چقد بخاطرش خوشحالم و چقدر حالم خوبه.

از اینکه دوباره دوستامو میبینم. استادایی که واقعا دوسشون دارم و واقعا دلم براشون تنگ میشه. هیچ وقت رابطه ی ماها با استادا یه رابطه ی معلم  و شاگردی نبوده-کاملا دوستانه و شاد-واسه همینه که دلم براشون تنگ میشه.

ولی حدود سه ماه دیگه من باید با بهترین دوستایی که داشتم تو عمرم خداحافظی کنم و دیگه نبینمشون یا حداکثر کم ببینمشون!

و این یه غم خاص و بدی رو تو دلم میاره...شمارش معکوس...

راه دانشکده تا آزمایشگاه، سلف، نمازخونه، استراحتگاه، محوطه دور دانشکده...همه ش خاطره های خوب و شادی رو برام تداعی میکنه.

حتی معطل شدنمون واسه اتوبوس، حتی تر پیاده گز کردن تا دم در دانشگاه به قول بچه ها "سر در"!

هرچی فکر میکنم میبینم روزی نبوده که من با غصه و غم و ناراحتی برم دانشگاه یا واسه ی تموم شدنش دعا کنم. چون واقعا از کنار دوستام بودن و درس خوندن لذت میبردم و زندگی میکردم.

شلوغ بازیای بین راه اردوهای علمیمون، دعوا کردنای شیخ اکبری و شوخیای آقای سجادی واقعا فراموش نشدنیه:)

یادم نمیره استاد یه چندتا شاخه از یه گیاهو از محوطه ی باغ بوتانیک کرج کند و قبل از سررسیدن حراست و لیدر اونجا گذاشت تو کوله پشتی من:)....کاری که خیلی خوب و سیکرت با موفقیت به انجم رسید;-)

یا ریواس خوردنمون تو پلنگ دره...چه روزای خوبی بود:)

حیفه که اون روزای خوب داره تموم میشه. حیفه که تا چند ماه دیگه هرکسی میره سیِ خودش

اگر بخوام دوباره یه قسمت زندگیمو از اول برام بذارن، قطعا روزای خوب دانشجوییمه!

ولی خب به هر حال دنیا محل گذار و گذره و چیزی جز این نیست و خوشحال باید بود از این که این چند سال، خوب و خوش گذشت.

شکر

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۷/۰۴
.:Baran:. ..

نظرات  (۲)

سلام
خوشحال میشم از وبلاگم دیدن کنید
۰۵ مهر ۹۴ ، ۲۲:۴۵ محمد میرزایی بازرگانی
عاشق، خاطره بازی نمی کنه
خاطره سازی می کنه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی